چرا بسیاری از افراد دارای معلولیت، اقدام به انجام کارهای بسیار دشوار میکنند؟
چاپ شده در روزنامه مردم سالاری
مستند جدید از پرینس هاری(Prince Harry)، ماجرای چهار مجروح جنگی را نمایش میدهد که با پای پیاده به قطب شمال سفر میکنند. اما چرا افراد دارای معلولیت بیشتر به انجام کارهای دشواری تمایل دارند که افراد غیر معلول حتی به آنها فکر هم نمیکنند.
در این گروه چهار نفره که همراه پرینس هاری به قطب شمال میروند، «استیو» که ضایعه نخاعی است و «جاکو» ۲۶ ساله که قسمتی از دست خود را از دست داده است، حضور دارند.
در این میان آنها تنها کهنه سربازانی نیستند که اندامهایشان را بعد از بروز معلولیت به چالش میکشند.
در سال ۱۹۴۷، دنی دنلی(Denny Denly)، که بعد از ابتلا به بیماری پولیو (فلج اطفال) در حین جنگ مجبور به استفاده از ویلچر شد، به فکر تعطیلاتی در سوئد افتاد. او ۲۴۰۰ کیلومتر را در امتداد رشته کوههای آلپ با سه چرخه بنزینی با حداکثر سرعت ۴۸ کیلومتر بر ساعت طی کرد.
سفر او، که شامل کوه پیمایی تا ارتفاع ۲۴۴۰ متری در میان راههای کوهستانی بود، توسط شبکه خانگی بیبیسی مستندسازی شد. واکنش عمومی به این سفر به قدری مثبت بود که منجر به راهاندازی انجمن سه چرخهسواران شد که زمینهای برای تاسیس انجمن موتور سواران معلول در انگلیس بود.
سید اسکروجی(Syd Scroggie)، کوه نوردی که در جنگ جهانی دوم چشم چپ و بخشی از پایش را در اثر انفجار بمب از دست داد، دست از تلاش نکشید و ۶۰۰ صعود موفق داشت.
او معتقد است هرآنچه که کوه و تپه نامیده شود، به بینایی ما ارتباطی ندارد میتوان آن را فتح کرد.
تنها افسران اسبق ارتش نیستند که چنین اقداماتی میکنند. به نظر میرسد همه افراد با هر نوع معلولیتی خود را وادار به کارهایی میکنند که خارج از برنامه روزمره آنهاست.
دیو هییلی (Dave Heely)، که در ۱۸ سالگی نا بینا شد، ۱۰ ماراتون را در ۱۰ روز انجام داد، در حالی که مسافت بین آنها رابا دوچرخه دو نفره میپیمود. او ۱۲۰۰ کیلومتر را دوچرخه سواری کرد و ۴۰۰ کیلومتر را دوید.
مایلز هیلتن (Myles Hilton)، او نیز نا بینا ست و بدون شک بهترین ماجراجوی شناخته شده دارای معلولیت در انگلستان است. او دید خود را در ۲۱ سالگی از دست داد اما در ۵۰ سالگی ماجراجوییهای خود را آغاز کرد. او سرتاسر جهان را مسافرت میکند و به عنوان یک سخنران برای ایجاد انگیزه در بین مردم فعالیت میکند.
هیلتن دوی فوق ماراتن را از صحرای گوبی تا دیوار بزرگ چین طی ۱۱ روز انجام داد. او اولین خلبان نابینایی بود که در ۵۵ روز، ۲۱۰۰۰ کیلومتر را با هواپیمای تک سر نشین و با استفاده از سیستم هدایت صوتی، از لندن تا سیدنی پیمود.
هیلتن باربر معتقد است غلبه کردن بر این شاهکارهای انسانی باورنکردنی، دیدگاه او را نسبت به معلولیت عوض کرده است.
او میگوید: قبل از اینکه شروع به انجام این کارها کنم، تصور میکردم برای شاد بودن نیاز به بینایی دارم. اکنون فهمیدهام که نباید به آنچه که نمیتوانی انجام دهی تمرکز کنی بلکه باید ببینی چه چیزی را میخواهی و بعد متوجه خواهی شد که به چه چیز میتوانی دست پیدا کنی. من همیشه میخواستم خلبان شوم.
باربارا لیسیکی، فعال در زمینه معلولین میگوید همه افراد دارای معلولیت برای تست محدودیتهای ذهنی و فیزیکی خود احساس نیاز نمیکنند.
«من هرگز قادر به کوهنوردی و یا پیادهروی در جنگل نیستم و اهمیتی هم به این موضوع نمیدهم.» در دنیای هنر و ادبیات معلولیت، ما به این حالت سندروم سوپرکریپ میگوییم.
افراد دارای معلولیت کارهایی را انجام میدهند که افراد غیر معلول برای انجام آن در تقلا هستند و این همان چیزی است که کار آنها را بزرگ جلوه میدهد. اغلب ما به آنچه که هستیم عادت کردهایم و از شرایطمان رضایت داریم و نیازی به اثبات خود نداریم.
کوه پیمایی کاری نیست که یک کمدین مانند فرانس مارتینز که دچار بیماری cp(فلج مغزی) است، به آن احساس نیاز کند.
او در پاسخ به درخواست برنامه ماجراجویی شبکه بی بی سی میگوید: «من تنبل تر از آن هستم که همچین کاری را انجام دهم. من به آنها گفتم اگر برنامهای دارید که نام آن دراز کشیدن در ساحل کاریبن است، به من اطلاع دهید. برنامه هر روز من خوردن سه وعده غذای کامل و حداقل ۱۲ ساعت خواب است.»
زمانی که Denly’ دوچرخه رانی میکرد، درصد بیکاران دارای معلولیت بسیار بالا بود و کسانی هم که شاغل بودند، کارهای بسیار سادهای مانند بایگانی نامهها را انجام میدادند. حتی امروزه، ۷۰درصد از نابینایان بیکار هستند.
پس آیا ماجراجویی جایگزین کمبود موفقیت در زندگی در مقابل ارزش گذاریهای متداول است؟
Heerly معتقد است ماجراجوییهای او و پوشش خبری ایجاد شده مانع از بی تحرکی او شده است.
من در اوایل دهه ۹۰ از کار فروشندگی بیکار شدم و با توجه به این که نابینا بودم میدانستم شانس یافتن کار مشابه را نخواهم داشت. به لطف تلاشهایم به عنوان مشاور و سخنران انگیزشی در مدارس کار میکنم.
هر بار که ماجراجویی را انجام دادم و آن را به اطلاع عموم رساندم، منجر به دو سال اشتغال زایی برای من شد.
معلولیت، شما را از اعتماد به نفستان دور میکند. من جایگاه و اعتماد به نفسم را از دست دادم ولی میتوانم از یک هواپیما به بیرون بپرم و مردم به من احترام خواهند گذاشت.
اما لیسیکی نظریه دیگری برای علت علاقه رسانه عمومی به این داستان را دارد.
مطبوعات تمایل دارند بر روی داستانهای تراژدی ولی شجاعانه تمرکز کنند. اوایل امسال پنج هزار فرد دارای معلولیت اعتصاب کردند ولی رسانه این خبر را پوشش نداد چرا که احساس میکردند دیدن گروهی از افراد دارای معلولیت صحنه جالبی برای دیدن نیست. برای آنها راحتر آن است که روی یک فرد تمرکز کنند و بگویند آیا او واقعا شگفت انگیز نیست؟
به هر حال چه به دلیل علاقه به ماجراجویی و اثبات آن که معلولیت محدودیت نیست و چه با هدف برگرداندن حس توانا بودن، ماجراجویی افراد دارای معلولیت ادامه خواهد داشت.
تاکنون
در ماه آپریل، «Berry West» ماجراجوی معلول به قله بن نویس در اسکاتلند رسید. او با ۱۸ نفر از دوستانش مرتفع ترین قله انگلیس را فتح کردند.
«Eddie Kidd» که در سانحه موتور سواری دچار ضربه مغزی شده بود به کمک فریمهای مخصوصی مسیر ماراتن لندن را طی ۵۵ روز پیاده روی کرد.
«Joe Townsend» در جنگ افغانستان هر دو پای خود را از دست داد. او مسابقه مرد آهنی انگلیس را با ۴/۳ کیلومتر شنا کردن، ۱۷۲ کیلومتر دوچرخه سواری و ماراتن انجام داد.
پیشگامان
«Tom Whittaker» که در حین کوه پیمایی یکی از پاهایش را از دست داد، اولین فرد دارای معلولیتی بود که به قله اورست دست یافت. در سال ۲۰۰۴، «Michael McGrath» که دارای دیستروفی عضلانی است اولین فرد دارای معلولیتی بود که رهبری سفر به قطب شمال و جنوب را انجام داد.
«Geoff Hol» در اثر سانحه رانندگی دچار فلج اندام سینه به پایین شد. او اولین معلولی بود که به تنهایی دور تا دور انگلیس را دریانوردی کرد. ۲۲۴۰ کیلومتر سفر دریایی او ۱۰۹ روز طول کشید.